کلید واژه: "تو"

شعر عاشقانه 

این روزها به هرچه گذشتم کبود بود هر سایه ای که دست تکان داد، دود بود این روزها ادامه ی نان و پنیر و چای اخبار منفجر شده ی صبح زود بود جز مرگ پشت مرگ خبرهای تازه نیست محبوب من چقدر جهان بی وجود بود! ما همچنان به سایه ای از عشق دلخوشیم عشقی که زخم و زندگی… بیشتر »

عاشقانه بارانی ها

من به اندازهٔ غم های دلم پیر شدم از تظاهر به جوان بودن خود سیر شدم عقل میخواست که بعد از تو جوان باشم و شاد من ولی با غَمِ عشقِ تو زمین گیر شدم بیشتر »

عاشقانه خاص

من  به بعضی چهره ها چون زود عادت می کنم پـیـششـان سـر بـر نمی آرم ، رعایت می کنم همچـنـانکـه بـرگ خـشـکـیده نمـاند بـر درخـت مـایـه ی رنـج تـو بـاشـم رفـع زحمـت می کنم این دهـــــان بـاز و چـشم بی تحرک را ببخش آنـقــدر جــذابـیـت داری کـه حـیـرت می… بیشتر »

عاشقانه من

من نشستم بروی مِی بخری برگردی ترسم این است مسلمان شده باشی جایی 🤨🤔 بیشتر »

عاشقانه حافظ

گر چه پیرم تو شبی تنگ در آغوشم کَش تا سحرگه زِ کنارِ تو جوان برخیزم #حافظ#عاشقانه #عشق بیشتر »
1 3