موضوع: "عاشقانه "

عاشقانه شهریار

چشم خود بستم که دیگر چشم مستش ننگرم

ناگهان دل داد زد دیوانه من میبینمش😔

#شهریار #عاشقانه #خداحافظی #جدایی

غصه هم میگذرد

نه تو می مانی و نه اندوه،

و نه هیچیک از مردم این آبادی…

 به حباب نگران لب یک رود قسم،

و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت

 غصه هم می گذرد؛

 آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند…

 لحظه ها عریانند.

 به تن لحظه خود، جامه اندوه مپوشان هرگز. 

#سهراب …#سپهری

هستی و مستی

محرمی نیست وگرنه كه خبر بسیار است

رمق ناله كم و كوه و كمر بسیار است
ای ملائک كه به سنجیدن ما مشغولید

بنویسید كه اندوه بشر بسیار است

عاشقانه دوبیتی

مُردَم از حَسرَتِ آهورَوِشان و رَمِشان
من ندانم به چه تدبیر به دام آرَمِشان
نیک‌رویانِ جهان را چو سِرِشتَند ز گِل
سنگی اندر گِلشان بود همان شد دِلِشان

عاشقانه اخوان ثالث

خشکید و کیر لوت شد دلهامان

امروز بد و از آن بتر فردامان

زین تیره دل دیو صفت مشتی شمر

چون آخرت یزید شد دنیامان

عاشقانه مولانا

من بی‌خود و تو بی‌خود ما را که بَرَد خانه؟
من چند تو را گفتم کم خور دو سه پیمانه؟
در شهر یکی کس را هشیار نمی‌بینم
هریک بَتَر از دیگر شوریده و دیوانه
جانا به خرابات آ تا لذّتِ جان بینی
جان را چه خوشی باشد بی‌صحبتِ جانانه؟
هر گوشه یکی مستی دستی ز بَرِ دستی
وان ساقیِ هر هستی با ساغرِ شاهانه
تو وقفِ خراباتی دَخلت مِی و خَرجت مِی
زین وقف به هُشیاران مَسپار یکی دانه
ای لولیِ بَربَط‌زن تو مست‌تری یا من؟
ای پیشِ چو تو مستی افسونِ من افسانه
از خانه برون رفتم مستیم به پیش آمد
در هر نظرش مُضمَر صد گلشن و کاشانه
چون کشتیِ بی‌لنگر کَژ می‌شد و مَژ می‌شد
وز حَسرتِ او مُرده صد عاقل و فرزانه
گفتم: ز کجایی تو؟ تَسخر زد و گفت: ای جان
نیمیم ز تُرکستان نیمیم ز فَرغانه
نیمیم ز آب و گِل نیمیم ز جان و دل
نیمیم لبِ دریا نیمی همه دُردانه
#مولانا #شمس 

عاشقانه خاص

من  به بعضی چهره ها چون زود عادت می کنم
پـیـششـان سـر بـر نمی آرم ، رعایت می کنم
همچـنـانکـه بـرگ خـشـکـیده نمـاند بـر درخـت
مـایـه ی رنـج تـو بـاشـم رفـع زحمـت می کنم
این دهـــــان بـاز و چـشم بی تحرک را ببخش
آنـقــدر جــذابـیـت داری کـه حـیـرت می کـنـم

عاشقانه حافظ

دست از طلب ندارم تا کامِ من برآید
یا تن رسد به جانان یا جان ز تن برآید

عاشقانه بارانی ها

متاسفم برات ای دل ساده…

دل به هر کی دادی، از سادگی دادی…

عاشقانه حافظ

شیراز معدنِ لبِ لَعل است و کانِ حُسن
من جوهریِّ مُفلِسَم، ایرا مُشَوَّشَم

عاشقانه من

من نشستم بروی مِی بخری برگردی
ترسم این است مسلمان شده باشی جایی 🤨🤔

عاشقانه من

من نشستم بروی می بخری برگردی
ترسم این است مسلمان شده باشی جایی

عاشقانه خاص

عمری به هر کوی و گذر گشتم که پیدایت کنم
اکنون که پیدایت کرده ام، بنشین تماشایت کنم…

عاشقانه خاص

پرسیدند چرا چنین بی مرز دوستش داری؟

گفتم؛ او زخم هایم را بوسید

و رنجم را باور کرد….

عاشقانه خاص

من اهل عشق و عاشقی نبودم

اما تو از کنارم رد شدی و 

جانم به دکمه ی پیراهنت گیر کرد ….

عاشقانه وبلاگ

گفتمش دل میخری ؟ پرسید چند؟
گفتمش دل مال تو ، تنها بخند
خنده کرد و دل ز دستانم ربود
تا به خود آمده ام ، او رفته بود

عاشقانه وحشی

چه‌ها با جان خود دور از رخ جانان خود کردم
مگر دشمن کند این‌ها که من با جان خود کردم
طبیبم گفت درمانی ندارد درد مهجوری
غلط می‌گفت خود را کشتم و درمان خود کردم
#وحشی_بافقی #بافقی #وحشی

عاشقانه وبلاگ

آخرین لحظه ی این سال کجایی بی ما ؟
یار باید همه جا پیش عزیزش باشد…

#عاشقانه #عاشقانه_خاص #عاشقانه_وبلاگ #خاص #آخرسال

عاشقانه حافظ

دیدم به خوابِ خوش که به دستم پیاله بود
تعبیر رفت و کار به دولت حواله بود
چل سال رنج و غصه کشیدیم و عاقبت
تدبیرِ ما به دستِ شرابِ دوساله بود

عاشقانه وبلاگ

دل پیش کسی باشد و وصلش نتوانی
لعنت به من و زندگی و  عشق و جوانی

عاشقانه علیپور

من سرم را شیره می مالم

که یادت نیستم؛
پشت حجم بی خیالی

دوستت دارم هنوز!
#علیرضا_علیپور

هجران

شبهای هجر را گذرانديم و زنده ايم

ما را به سخت جانی خود اين گمان نبود
 
من کيستم از خويش به تنگ آمده ای

ديوانه با خرد به جنگ آمده ای

دوشينه به کوی يار از رشکم کشت

ناليدن پای دل به سنگ آمده ای
شکيبی اصفهانی

عاشقانه اخوان ثالث

خشکید و کیر لوت شد دلهامان

امروز بد و از آن بتر فردامان

زین تیره دل دیو صفت مشتی شمر

چون آخرت یزید شد دنیامان

عاشقانه 

یه حسی رفته از قلبم که پشتم کوهی از درده
چه جوری از دلم کندی که اون حس برنمیگرده
نه دنبال یه تسکینم نه فکر کندن از این درد 
تو دنیا با یه دریایی فقط باید مدارا کرد

عاشقانه جلال عضد

تو مپندار که از عشق تو دل برگیرم

ترک روی تو کنم دلبر دیگر گیرم

بعد صد سال اگر بر سر قبرم گذری

من کفن پاره کنم عشق تو از سر گیرم

عاشقانه سهراب 

به سراغ من اگر می آیید
نرم و آهسته بیایید، مبادا که ترک بردارد
چینی نازک تنهایی من…
#سهراب_سپهری #سهراب #سپهری

عاشقانه

تو تمنای من و یار منو ای جان منی
پس بمان تا که نمانم به تمنای کسی
تو خودت روح و روانی تو آرامش جانی
پس بمان تا که نمانم به تماشای کسی

عاشقانه

  • دیدی آن را که تو خواندی به جهان یارترین
  • سینه را ساختی از عشقش سرشارترین
  • آن که میگفت منم بهر تو غمخوارترین
  • چه دل آزارترین شد چه دل آزارترین

    #فریدون #مشیری #فریدون_مشیری

    عاشقانه

    ۷ سال از عمرم بدون تو میگذره 

    عاشقانه

    ای خوش از تن کوچ کردن، خانه در جان داشتن
    روی مانند پری از خلق پنهان داشتن
    #پروین_اعتصامی #پروین #اعتصامی #کوچ

    عاشقانه

    در نظربازیِ ما بی‌خبران حیرانند
    من چُنینم که نمودم دگر ایشان دانند

    عاشقانه

    امشب ز غمت میان خون خواهم خفت
    وز بستر عافیت برون خواهم خفت
     باور نکنی خیال خود را بفرست
     تا دَرنگرد که بی تو چون خواهم خفت

    عاشقانه حافظ

    در نظربازیِ ما بی‌خبران حیرانند
    من چُنینم که نمودم دگر ایشان دانند
    #حافظ

    عاشقانه

    خیام اگر ز باده مستی خوش باش
    با ماهرخی اگر نشستی خوش باش
    چون عاقبت کار جهان نیستی است
    انگار که نیستی چو هستی خوش باش

    عاشقانه

    مومنم کردی به عشق و جا زدی تکلیف چیست؟

    بر مسلمانی که کافر می شود پیغمبرش

    عاشقانه

    خیام اگر ز باده مستی خوش باش
    با ماهرخی اگر نشستی خوش باش
    چون عاقبت کار جهان نیستی است
    انگار که نیستی چو هستی خوش باش

    عاشقانه

    من ندانم به نگاه تو چه رازی است نهان
    که من آن راز توان دیدن و گفتن نتوان
    #رعدی #آذرخشی

    عاشقانه

    هر روز بی تو
    روز مباداست

    عاشقانه

    تو را با غیر می‌بینم، صدایم در نمی‌آید

    دلم می‌سوزد و کاری ز دستم بر نمی‌آید
    نشستم، باده خوردم، خون گریستم، کنجی افتادم

    تحمل می‌رود اما شب غم سر نمی‌آید
    #مهدی_اخوان_ثالث

    عاشقانه

    شب چو در بستم و مست از مِیِ نابش کردم
    ماه اگر حلقه به در کوفت جوابش کردم
    دیدی آن تُرکِ خَتا دشمن جان بود مرا
    گرچه عمری به خطا دوست خطابش کردم
    منزلِ مردمِ بیگانه چو شد خانهٔ چشم
    آنقدر گریه نمودم که خرابش کردم
    شرحِ داغِ دلِ پروانه چو گفتم با شمع
    آتشی در دلش افکندم و آبش کردم
    غرقِ خون بود و نمی‌مرد ز حسرت فرهاد
    خواندم افسانهٔ شیرین و به خوابش کردم
    دل که خونابهٔ غم بود و جگرگوشهٔ درد
    بر سر آتشِ جورِ تو کبابش کردم
    زندگی کردن من مردن تدریجی بود
    آنچه جان کَنْد تنم، عمر حسابش کردم
     

    عاشقانه

     آشفته آن مایه ناز است هنوز
    مرغ پرسوخته در پنجه باز است هنوز
    دوستت دارم و دانم كه تویی دشمن جانم
    از چه با دشمن جانم شده ام دوست ندانم

    عاشقانه

    خاطرش نیست ولی خوب به خاطر دارم

    که در آغوش خودم قول نرفتن می‌داد…

    شعر عاشقانه

    در دلم خواستن مرگ کسی نیست ولی
    کاش هرکس که به تو دل بست بیاید خبرش
    😶‍🌫️

    حافظ شیرازی

    سلطان غم هر آن چه تواند بگو بکن
    من برده‌ام به باده فروشان پناه از او
    ساقی چراغ می به ره آفتاب دار
    گو برفروز مشعله صبحگاه از او
    #حافظ شیرازی

    عاشقانه

    ​‌ومنی

    که

    در

    میانِ

    دردهایم‌

    تو

    را

    درمان‌

    دیدم:)

    عاشقانه 

    نمی‌شود که تو باشی، من عاشقِ تو نباشم.

    نمی‌شود که تو باشی

    درست همین‌طور که هستی

    و من، هزاربار خوب‌تر از این باشم

    و باز، هزار بار عاشق تو نباشم …
    نمی‌شود، می‌دانم

    نمی‌شود که بهار از تو سبزتر باشد.
    ✍🏽 نادر ابراهیمی 

    📕 یک عاشقانه ی آرام
    #عشق

    شب تاریک

    سعدی

    ​.

    ‏خرم آن روز

    ڪه بازآیی و سعدے ڪَوید:

    آمدے؟

    وه ڪه چہ مشتاق و پریشان بودم…!!
    #سعدی

    سهراب سپهری

    ​.
    شاخه‌ها رقصیدند….

    همه جا بوے شڪفتن جارےست…

    فرصت بیدارےست

    “صبح” یعنی؛

                    آغاز و 

                 یعنی پرواز

           قد ڪشیدن در باد….،

    چه ڪسی

    میڪَوید 

    پشت این ثانیه‌ها تاریڪ است..‌.

                    ڪَام اڪَر برداریم 

                   روشنی نزدیڪ است …!!
    #سهراب‌سپهری

    عاشقانه

    ​بیا اسم تو را

    بگذاریم باران

    و من بی چتر در صدای خنده‌ هات

    کودکانه بازی کنم

    خیس شوم

    و نگاهم به تو باشد…

    می‌ شود؟

    یا بیا اسم تو را

    بگذاریم روی هر چیز خوب

    باران، خورشید، جنگل، دریا، کوه، شادی، آسمان

    تو را هم

    به همان اسم خودت صدا کنیم

    و من نگاهم به تو باشد

    نمی‌ شود؟

    شاملو

    ​هرگز مایوس نباش

    من امیدم را در یاس یافتم،

    مهتابم را در شب،

    عشقم را در سال سخت یافتم،

    و هنگامی که داشتم 

    خاکستر میشدم 

    گُر گرفتم…🤍

    - #شاملو

    مولانا

    •⪯آنچنان جای گرفتی تو به چشم و دلِ من ،

    که به خوبانِ دو عالم نظری نیست مرا …🤍⪰•
    👤#مولانا_جان

    عاشقانه 

    همیشه سبز بمان

    نعنایِ کوچک زندگیِ من 

    قول می دهم رایحه یِ خوشِ  تو را 

    به هر جا ببرم …😌♥️💌
    #دخترم #عزیزم

    عاشقانه

    همیشه سبز بمان

    نعنایِ کوچک زندگیِ من 

    قول می دهم رایحه یِ خوشِ  تو را 

    به هر جا ببرم …😌♥️💌
    #دخترم #عاشقانه#خاص#عشقم#خوشکلم

    عاشقانه

    ​*نمیدانم✋

    بہ پاهـ👟ـایم مشڪوڪ باشم

    یا بہ جاده ها…🛤

    اینـ روزها

    همہ چیز دارد✨

    بہ ٺُــ💚ــو ختم مےشود..👌😌*
    #حرفهای_عاشقانه #عاشقانه

     
    مداحی های محرم