آرشیو برای: "بهمن 1402, 04"

عاشقانه

به تو حاصلی ندارد غَمِ روزگار گفتن که شبی نَخُفته باشی به درازنای سالی بیشتر »

عاشقانه

تو را با غیر می‌بینم، صدایم در نمی‌آید دلم می‌سوزد و کاری ز دستم بر نمی‌آید نشستم، باده خوردم، خون گریستم، کنجی افتادم تحمل می‌رود اما شب غم سر نمی‌آید #مهدی_اخوان_ثالث بیشتر »

عاشقانه

شب چو در بستم و مست از مِیِ نابش کردم ماه اگر حلقه به در کوفت جوابش کردم دیدی آن تُرکِ خَتا دشمن جان بود مرا گرچه عمری به خطا دوست خطابش کردم منزلِ مردمِ بیگانه چو شد خانهٔ چشم آنقدر گریه نمودم که خرابش کردم شرحِ داغِ دلِ پروانه چو گفتم با شمع آتشی در… بیشتر »