موضوعات: "در محضر خورشید" یا "فصل اول خداشناسی" یا "فصل دوم شناخت آفرینش"

ترجمه کتاب در محضر خورشید (فصل دوم: شناخت آفرینش)

فصل دوم : شناخت آفرینش

النظر فی معالم الکون

پس بنگر در آفتاب و ماه، و درخت و گیاه، و آب و سنگ، و شب و روز رنگارنگ، و روان گشتن این دریاها، و فراوانی این کوه ها، و درازی ستیغهای کوه، و گونه گونی لغتها و زبان های مردم انبوه، پس وای بر آن که تقدیر کننده را نپذیرد، و تدبیرکننده را ناآشنا گیرد!، پنداشته اند همچون گیاهانند که آنان را کارنده ای نیست و اختلاف صورت هایشان را سازنده ای. در آنچه ادعا کردند حجتی نیاوردند. و نه تحقیقی کردند در آنچه فرا گرفتند، آیا هیچ بنایی بی سازنده بود، یا جنایتی بی جنایت کننده.

بدیع الخلقه

از نشانه های توانایی و عظمت خدا، و شگفتی ظرافت های صنعت او آن است که از آب دریای موج زننده، و امواج فراوان شکننده، خشکی آفرید. و به طبقاتی تقسیم کرد، سپس طبقه ها را از هم گشود و هفت آسمان را آفرید. که به فرمان او برقرار ماندند، و در اندازه های معین استوار شدند. و زمین را آفرید که دریایی سبز رنگ و روان آن را بر دوش می کشد، زمین در برابر فرمان خدا فروتن، و در برابر شکوه پروردگاری تسلیم است، و آب روان از ترس او ایستاد. سپس صخره ها، تپه ها، و کوه های بزرگ را آفرید، آنها را در جایگاه خود ثابت نگه داشت و در قرارگاهشان استقرار بخشید پس کوه ها در هوا و ریشه های آن در آب رسوخ کرد، کوه ها از جاهای پست و هموار سر بیرون کشیده و کم کم ارتفاع یافتند، و ریشه آن در دل زمین ریشه دوانید، قله ها سر به سوی آسمان برافراشت و نوک آن ها را طولانی ساخت تا تکیه گاه زمین، و میخ ها نگهدارنده آن باشد. سپس زمین با حرکات شدیدی که داشت آرام گرفت تا ساکنان خود را نلرزاند، و آنچه بر پشت زمین است سقوط نکند، یا از جای خویش منتقل نگردد.

عجائب خلقه الحیوان

اگر همه ی جانداران دنیا چه پرنده ها چه چهار پایان جمع شوند، و هر آنچه که از حیوانات و چه آن گروه هایی که صاحب عقل نیستند و چه هستند اگر تمام جانداران جمع شوند برای خلقت یک پشه توان ندراند، و نمی دانند راه چگونه است برای ایجاد یک پشه و قطعا حیران می شود در دانش به  خلقت پشه و قوت هایشان عاجز و درمانده می شود توانشان، و ذلیل بر می گردند. در حالی که خودشان می دانند ناتوان اند، خودشان اقرار می کنند به عاجز بودن از خلقت یک پشه، حتی اذعان می کنند از اینکه یک پشه را از بین ببرند.

عجائب فی خلق الإنسان

ای مخلوقی که با اعضای معتدل آفریده شده ای! آفریده شده ای که در تاریکی های ارحام و لابه لای پرده ها مورد عنایت بودی! آغازت از عصاره ی گِل است، و تا مدتی معلوم و زمانی معین در جایگاهی آرام نهاده شدی، آنگاه که در شکم مادرت حرکت می کردی نه دعوتی را می توانستی پاسخ دهی و نه صدایی می شنیدی، آنگاه از جایگاهت به خانه ای آورده شدی که قبلا آن را پدیده بودی، و راه های منفعتش را نمی شناختی. چه کسی تو را به مکیدن شیر از سینه مادر رهنمون شد؟ چه کسی به هنگام نیاز آنچه را طلب می کردی و می خواستی به تو شناساند؟ هیهات! کسی که از توصیف موجودی که شکل و اعضا و اندام دارد درمانده است از توصیف آفریدگارش درمانده تر، و از این که او را از راه حدود و اندازه های مخلوقات بشناسد، دورتر می باشد.

الکون فی خدمه الإنسان

آگاه باشید، زمین که شما بر پشت خود حمل می کند، و آسمانی که بر سرتان سایه می اندازد، مطیع پروردگار شمایند، و اگر این زمین و آن آسمان برکات خود را بر شما ارزانی می دارند، به خاطر دلسوزی برای شما، یا نزدیکی جستن به شما، و یا خیری که از شما انتظار دارند نیست، بلکه به خاطر آن است که از سوی پروردگار مأمورند که به شما سود رسانند، و آنان هم اطاعت کرده اند. خداوند زمین و آسمان را برای مصالح شما بر پایی داشته و آنان هم برپای ایستاده اند.

 

 

ترجمه کتاب در محضر خورشید (فصل اول: خداشناسی)

فصل اول : خدا شناسی

معرفه الله

ستایش خداوندی را سزاست که حواس پنجگانه او را درک نکنند، و مکان ها او را در بر نگیرند، دیدگان او را ننگرند، و پوشش ها او را پنهان نسازند، با حدوث آفرینش ازلی بودن خود را ثابت کرد  با پیدایش انواع پدیده ها، وجود خود را اثبات فرمود.

خداوند را هیچ کاری از کار دیگر باز ندارد، زمانی او را دگرگون نسازد، مکانی او را در بر نگیرد، و زبانی او را توصیف نکند.

ستایش خداوندی را که {صفت هایش همیشگی است و} صفتی بر صفت دیگرش پیشی نگرفته، تا اول باشد پیش از آنکه آخر باشد، و ظاهر باشد پیش از آنکه باطن باشد… ستایش خداوندی را که موجود بود پیش از آنکه کرسی یا عرش، آسمان یا زمین، جن یا انس پدید آمده باشد.

معرفه صفات الله تعالی

مبارک و بزرگ است خدایی که همت های بلند {و اندیشه های ژرف نگر} به او نرسد، و حدس زیرکی ها {و افکار تیز} به او دست نیابد. او اولی است که نهایتی ندارد تا به پایان رسد، و آخری برای او نیست تا سپری گردد.

ستایش خدای را که نبخشیدن و بخل ورزیدن بر ثروتش نیفزاید، و عطا و بخشش نسازد، زیرا هر بخشنده ای جز او داراییش کاهش می یابد، و هر منع کننده ای جز او نکوهیده است. اوست که با نعمت های گوناگون، و بهره های فراوان {که به خلایق می بخشد} احسان گری می کند. آفریده ها همگی روزی خوار اویند، روزی آنان را ضمانت نموده، و توشه آنان را مقدر ساخته، راه مشتاقان، و جویندگان پاداشش را هموار کرده، و در آنچهه از او خواسته اند بخشنده تر از آنچه نخواسته اند نیست.

التوحید

توحید آن است که او را توهم نکنی.

شهادت می دهم که معبودی جز الله نیست، و او یگانه است و شریکی ندارد. اول است و چیزی پیش از او نبوده، آخر است و پایانی ندارد.

سپاس خدایی را که اول است پیش از هر اولی، و آخر است پس از هر آخر. اولیت مطلق او واجب ساخته که اولی نداشته باشد، و آخریت مطلق او واجب نموده که آخری نداشته باشد. شهادت می دهم که معبودی جز او نیست، شهادتی که در آن نهان و آشکار، و دل و زبان با هم هماهنگ است.

معرفه العلم الإلهی

همانا بر خدای متعال و سبحان پوشیده نیست چیزی که بندگان ورزند، در روزهاشان و یا شامگاهان. بر خرد و ریزکارشان بیناست. بر آن محیط داناست عضوهای شما او را گواهند و اندامهاتان برای او سپاهیان، و درونهاتان او را جاسوسان و نهانتان بر او عیان است.

می داند فریاد دادن را در بیابانها و نافرمانی بندگان را در نهان ها، و آمد و شد ماهیان را به دریاهایی با آب فراوان، و به هم کوفتن آب را بر اثر بادهای سخت وزان.

التفکر مفتاح الحق والمعرفه

و اگر در بزرگی قدرت وکلانی نعمت – او – می اندیشیدند، به راه راست باز می گردیدند، و از آتش سوزان عذاب می ترسیدند، لیکن دلها بیمار است و بینش ها عیب دار. آیا به خردترین چیزی که آفریده نمی نگرند، که چه سان آفرینش او را استوار داشته و ترکیب آن را برقرار آن را شنوایی و بینایی بخشیده و برایش استخوان و پوست آفریده.

 

منبع: کتاب در محضر خورشید